دوشنبه


چند سالی گذشته است
اینک ساعت ۲.۵۰ دقیقه یکشنبه شب سال ۲۰۱۸، پس از حدود ۵ سال من به نوشته های شیرین گذشته پناه آورده ام
تا شاید بتوانم ببینم که کجای قصه بود که نازنین دیگر برای خودش ننوشت

نازنین و همه نوشته هایش را دوست دارم
حتی نوشته های تلخ یا کودکانه اش را
شعری که تصویرش را گذاشته است را

صداقت و جسارتش در بیان آنچه هست را می ستایم

فکر می کنم بلاگر فارسی به خانه متروکه ای می ماند که گذر هیچ رهگذری بهش نمی افتد
انقدر متروک که هم اکنون احساس می کنم که دفترچه خاطرات قفل دارم را باز کردم و دارم برای خودم می نویسم و خودم

اگر بلاگر نمیبود، چلیپایی در زندگی من بود...و چقدر جایش خالی می بود
اگر بلاگر نمیبود، حوض ماهی های من اینجا بی آب می ماند

بلاگر متشکریم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر